هرگز بحثهای سیاسی و مذهبی دوران دانشجوییام را فراموش نمیکنم با چه شوق و حرارتی شبها با دوستان و هماتاقیها مینشستیم و بحث میکردیم. با رگ گردن متورم شده (!) بارها میشد با صدای بلند و خشم، باهم جدل میکردیم. پایان آن بحثها تغییر نگرش هیچکدام از طرفین نبود بلکه بیشتر کدورت و دلخوری از هم بود.
امروزه یاد گرفتهام برای عقیدهام نجنگم. آن را به کسی اثبات نکنم. استدلال نیاورم. از آن دفاع نکنم. فقط و فقط به آن عمل کنم و آن را زندگی کنم. وقتی به آن عمل کردم آنگاه بقیه رفتار و کردار و نتایج اعتقاداتم را میبینند و اگر لازم شد تأثیر میپذیرند.
از اعماق وجودم معتقدم صدای رفتار خیلی بلندتر از گفتار است. والدین لازم نیست فرزندانشان را موعظه کنند، فقط کافی است عقیدهشان را اجرا کنند فرزند خودش میبیند، قضاوت میکند و تأثیر میپذیرد. شاهد مثال این حرفم رفتار پدرم است. پدرم در تمام عمرش یکبار به ما نگفت نماز خوب است و نماز بخوانید؛ اما در تمام ۳۰ سال اخیر، من ندیدم نماز صبحش قضا شود. بدون زنگ ساعت و تلفن هرروز بیدار میشود و با صدای بلند نماز صبحش را میخواند و سپس میخوابد. هرگز تا زمانی که خودمان نخواسته باشیم ما را بیدار نمیکند.
در حوزه مذهب هم میگویند، پیامبر ساکتترین فرد در زمان خودش بود؛ اما بهترین مبلغ اسلام شد نه با زبانش بلکه با عملش. من فکر میکنم در جامعهای هستیم که دفاع کنندگان دین زیادند؛ زیرا دفاع از دین رایگان است و هیچ هزینهای ندارد؛ منتها عملکنندگان به دین اندکاند؛ زیرا عمل به دین دشوار است و دیندار واقعی بودن و دیندارانه زندگی کردن هزینه دارد.
بنابراین یاد گرفتهام که به باورهایم عمل کنم. نه اینکه آنها را جار بزنم. وقتی عمل کردم و دیگران صداقت و دانش و نیکی و تدین را در من دیدند از من سؤال خواهند نمود تو بر چه آیینی هستی و من باافتخار میگویم: من بر آیین اسلام هستم و حضرت محمد (ص) از من خواسته بود اینگونه عمل کنم.
یکی از باورهای اساسی من جایگزینی تلویزیون با کتاب و مطالعه است. من در منزلم دستگاه تلویزیون و ماهواره ندارم. هرگز هم باکسی بحث نمیکنم که چرا تلویزیون را مفید نمیدانم؛ بلکه فقط به باور خود جامه عمل پوشاندهام.دیگران وقتی نتایج این باور را که رشد، پیشرفت، رضایت و موفقیت است؛ دیدند آنگاه خودشان متقاعد میشوند.
خوشحالم بگویم که سالهاست باکسی بحث سیاسی نمیکنم. سالهاست وقتم را برای متقاعدسازی دیگران در بحثهای بیهوده حرام نمیکنم. بحثهایی ازنظر من بیهوده هستند که در پایان بحث هیچ نتیجهای برای طرفین نداشته باشد. بحثی مفید است که من را انسان بهتری کند. از من موجود مفیدتری بسازد. به شادی و موفقیت و رضایت و ثروت من کمک کند. بااینوجود برآورد کنید،که چقدر از بحثهای رایج جامعه بین مردم بیهوده و بیخاصیت است.
در جامعهای زندگی میکنیم که واعظان و نصیحت کنندگان بیشماری وجود دارد، همه ما خوب حرف میزنیم. حرفهای خوب میزنیم. کلمات زیبا بکار میبریم. برای هر فردی بهراحتی نسخه میپیچیم. نسخهای برای بهبود روابط اش، نسخهای برای دین اش. نسخهای برای سلامتیاش. همه ما خودمان را در همهچیز صاحبنظر میدانیم؛ اما متأسفانه بسیار کم، عمل میکنیم. بسیار کم اهل اقدام هستیم. بسیار کم اهل تجربه هستیم. مغز ما یک انباری بزرگ از اطلاعات است و چه خلأ بزرگی بین دانش و عملمان وجود دارد.
آموختهام هرگز نگویم ورزش کردن خوب است مگر زمانی که خودم ورزش کنم. هرگز نگویم صرفهجویی و قناعت کار پسندیدهای است مگر اینکه اهل قناعت باشم. هرگز نگویم دروغگو دشمن خداست، تا زمانی که صداقت در تمام زندگیام جاری باشد و در یککلام حرفی نزنم که خودم به آن عامل نباشم.
- ۹۹/۰۴/۲۷