روانشناسی و مدیریت

  • ۰
  • ۰

در برخورد با اتفاقات ناخوشایند زندگی یاد گرفته‌ام کمتر غر بزنم. وقتی در ترافیک گیر می‌کنم به‌جای اینکه زمین و زمان را لعن کنم به این می‌اندیشم که الآن چه استفاده‌ای از این وقتم می‌توانم بکنم. وقتی در صف طولانی بانک هستم به‌جای غر زدن مطالعه می‌کنم. وقتی اتفاق ناخوشایندی می‌افتد ساده‌ترین راه غر زدن است اما صبر کنید راه بهتری هست: تمرکز به نکات مثبت؛ زیرا یاد گرفته‌ام هر چه بیشتر از ناخواسته‌هایم صحبت کنم موارد ناخواسته‌ی بیشتری را به زندگی‌ام دعوت می‌کنم. اقرار می‌کنم که غر نزدن و گله و شکایت نکردن و جلوی خود را گرفتن کار بسیار دشواری است؛ اما یاد گرفته‌ام که غر نزنم دنبال راه‌حل باشم. عیب را پیدا نکنم بلکه دنبال علاج باشم. منظورم این است که تمرکزم را از روی مشکل بردارم و بر روی راه‌حل بگذارم.

بسیاری از مردم دائماً در حال غر زدن و گله و شکایت هستند. این عبارات برای شما آشنا نیست: من همیشه مقروضم، من شانس ندارم. من همیشه دیر می‌رسم. در اداره‌ها همیشه یک آدم نامناسب گیر ما می‌افتد و عباراتی از این قبیل. به نظرم غر زدن یک بیماری است که بسیاری از مردم را آلوده کرده است.

نیازی به تحقیقات نیست تا پی ببریم اغلب کلام مردم در طول یک روز منفی است. پس جای تعجب ندارد که وقتی از کسی می‌پرسیم چه چیزی را می‌خواهی، او نمی‌داند که چه چیزی را می‌خواهد؛ اما اگر از همین شخص بپرسید که چه چیزی را نمی‌خواهی، او دقیقاً با ذکر جزئیات به شما می‌گوید که چه چیزی یا چیزهایی را نمی‌خواهد. مردم ساعت‌ها می‌توانند پشت سرهم راجع به چیزهایی که نمی‌خواهند صحبت کنند؛ اما همین افراد قادر به توصیف وضعیت مطلوب خود نبوده و جرئت طرح خواسته‌هایشان را ندارند.

فکر می‌کنم نقد کردن شرایط موجود کار راحتی است. همه از کوچک و بزرگ نه ‌تنها نقد را بلدند بلکه استاد این کار هستند؛ اما دست به عمل زدن و اصلاح کردن به‌جای نق زدن کار دشواری است که کسی سراغ آن نمی‌رود. بسیاری از افراد ممکن است منتقد قهاری باشند اما وقتی به کارنامه آن‌ها نگاه کنید هیچ کاری نکرده‌اند. ممکن است فردی تمام کتاب من را بخواند و صدها انتقاد به آن داشته باشد اما در کارنامه خود حتی یک مقاله چندصفحه‌ای ندارد. ممکن است یک منتقد هنری به‌راحتی آب خوردن افرادی مانند استاد حاتمی کیا را زیر سؤال ببرد اما خودش یک فیلم کوتاه هم نساخته است. من فکر می‌کنم اگر به‌جای نقد دیگران خودمان وارد عمل می‌شدیم دنیا جای بسیار بهتری برای زندگی می‌شد اما صد حیف که ناصحان و منتقدان بسیارند و عمل‌کنندگان اندک.

استادم می فرمود: اگر به شیوه کار کسی نقد داری، برو آن کار را بهتر از او به صورت کامل انجام بده. اگر بهتر انجام دادی؛ هم او درس می گیرد و هم در دنیای بزرگ خداوند شیوه ای کمی بهتر را بنیان گذاشته ای و اگر خود را در موقعیتی نمی بینی که آن کار را بهتر انجام دهی، شاید در تشخیص اینکه در موقعیت اظهار نظر هم هستی؛ اشتباه کرده ای؛ بنابراین سکوت کن و به روزمرگی و روزمردگی مشغول باش.

تجربه‌ام به من می‌گوید که حتی در مورد ایده‌هایتان نباید با انسان‌های بدبین مشورت کنید؛ زیرا آن‌ها با پیش‌فرض‌های ذهنی بیمارگونه‌شان شما را از هر تغییری برحذر می‌دارند. چون خودشان ترسو و بدبین هستند دست به هیچ اقدامی نمی‌زنند و شما را نیز دلسرد و کم انگیزه می‌کنند؛ بنابراین به‌جای مشورت با چنین افرادی بهتر است ایده‌هایمان را عملی کنیم و فقط فرصت تبریک گفتن را به آن‌ها بدهیم (!)

یک خاطره

جهت مداوای بیماری ستون فقرات مادرم به توصیه یکی از دوستان به پزشکی در تهران مراجعه کردیم. وقتی وارد شدیم در آن ساعت غیرمعمول با مطب بسیار شلوغی مواجه شدم؛ اما تعجب من زمانی بیشتر شد که آقای دکتر را از نزدیک دیدم. ایشان از هر دو چشم نابینا بودند. طرز کارشان پرسش از بیمار و معاینه فیزیکی بود. زمانی که ما آنجا بودیم، ریپورت رادیوگرافی را فرزندشان به انگلیسی برایشان خواند و ایشان معاینه فیزیکی می‌کردند و سپس دستورات لازم را به فرزندشان و بیمار می‌دادند.

بعداً که نام ایشان را در گوگل جستجو کردم متوجه شدم ایشان از کلاس پنجم ابتدایی نابینا شده، اما به خاطر علاقه‌شان به پزشکی ادامه تحصیل داده و مدرک دکترای کایروپراکتیک را از دانشکده پزشکی در امریکا دریافت کرده بودند. به احترام این مرد بزرگ ایرانی که هیچ محدودیتی را نپذیرفت، عالی‌جناب دکتر فرزاد طیباتی سر تعظیم فرود می‌آوریم.

مثال دیگری که می‌توانم بزنم زندگی «نیک ووی آچیچ» است سخنران آمریکایی که دودست و دو پا ندارد؛ اما هرگز محدودیت را در مورد خود قبول نکرده است. کتاب «زندگی بی‌حدومرز» ایشان خواندنی است.

علاقه دارم بیشتر شاهد مثال ایرانی بیاورم؛ بنابراین از شما دعوت می‌کنم حتماً به قلعه رود خان زیبای استان گیلان تشریف ببرید. در ورودی این جاذبه توریستی غرفه‌ای را مشاهده می‌کنید که متعلق است به «فریبا معصومی» هنرمند معلول. آثار هنری بسیار زیبایی را خواهید دید که توسط خودش آفریده‌شده و توسط خودش نیز به فروش می‌رود. اینجاست که به عظمت انسان پی می‌برید.

بر موارد قابل‌کنترل انرژی بگذارید.

موارد قابل‌کنترل
نگرشتان، میزان بازدهی‌تان
سلامتی و وزنتان
تحصیلاتتان
مهارت‌هایتان و اهدافتان
بیانتان، اندیشه‌هایتان
روابطتان، کسانی که وارد زندگی‌تان می‌کنید.
وقتتان

 

 

موارد غیرقابل‌کنترل

نگرش دیگران
رفتار دیگران
اعضای خانواده‌ام
قدتان
نقص جسمی
وضعیت آب‌وهوا
بسیاری مسائل سیاسی و اجتماعی

حسن شیرمحمدی

  • ۹۹/۰۵/۰۴
  • حسین هرمس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی