روانشناسی و مدیریت

۷۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

۱.

که زندگی به قدر یک قاچ هندوانه شیرینی دارد.

-علی یاری

لااقل یک گاز بزن!

 

۲. ببین، اگر چک لیست نداشته باشم حساب کار از دستم در می‌رود. چک لیست نمی‌گذارد از اولویت‌هایم دور شوم. امتحان کن. یک لیست بنویس از تمام کارهایی که باید هر روز انجام بدهی و حواست به آن‌ها باشد، بعد این لیست را حداقل برای دو-سه هفته تکثیر کن. حالا کافی است لیست را روزی چند نوبت چک کنی؛ صبح، نیمروز، نصفه‌ شب. چند وقت دیگر می‌بینی همین چک لیست نمی‌گذارد از خط بیرون بزنی. و کمک می‌‌کند تا پرت‌ترین اوقات را هم صرف کارهای بهتر و مولدتر کنی.

 

۳. بخش اعظم امروز صرف طراحی و انتشار صفحۀ پروژۀ صد داستان در سایت مدرسه نویسندگی شد. من از نتیجۀ کار لذتی را بردم که همیشه تشنۀ تجربۀ آن هستم: لذت ناب شکل دادن به یک کار تازه. نوشتن را هم به خاطر طعم همین لذت می‌ستایم، کاریکاتور کشیدن و مجله‌‌هواکردن را هم به همین دلیل دوست داشتم.

و اما در همان ساعت‌های اول اعلام فراخوان «صد داستان» استقبال درخشان بود. چرا این اقبال برایم دلگرم‌کننده است؟ چون حس می‌کنم اهمیت و ضرورتِ حرکت صد داستان خوب درک شده.

 

۴. واقعیت این است که سرعت عمل مهم است.

دچار استرس می‌شوی؟ حس می‌کنی ناتوانی؟ برای رسیدن به جایی که بقیه ایستاده‌اند خیلی دیر شده؟

خب، باشد، علی‌رغم همۀ این ترس‌ها و تردیدها باید سرعت عملت را بیشتر کنی.

اگر فاصلۀ ایده تا اجرا را روزبه‌روز کم‌تر نکنی باید فاتحۀ ایده‌‌‌‌هایت را بخوانی.

در آب‌و‌هوای این روزگار ایده‌ها خیلی زودتر از قبل بیات می‌شوند.

دیگر جایخی هم برای فریز کردن هیچ ایده‌ای کارساز نیست.

 

۵. امروز بیشتر از این نخواه. کم‌تر خوانده‌ام. بروم نشخوار ذهن را فراهم کنم.

 

شاهین کلانتری

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

یاد گرفته‌ام هرگز اصراری به‌درستی یک حرف نداشته باشم. حرفی که الآن می‌زنم ممکن است یک روز دیگر آن را نقض کنم زیرا هرلحظه و هر دقیقه، به‌طور پیوسته در حال یادگیری هستم و یک روز بعد ممکن است انسان یک روز قبل نباشم.

بازهم از استاد محمدرضا شعبانعلی نقل‌قول می‌کنم ایشان فرمودند: زمانی یکی از دانشجویانم به من گفت: شما چند سال قبل در فلان سمینار حرفی زدید که متفاوت و متناقض با صحبت‌های امروز شماست و من پیش خودم گفتم این نادان فکر می‌کند، من از چند سال قبل تا الآن باید مغزم منجمد شده باشد و هیچ تغییری نکرده باشم. هرلحظه ممکن است جهان‌بینی ما تغییر کند و هر آن ممکن است نگرش جدیدی به جهان هستی و پدیده‌ها پیدا کنیم.

یک خاطره
 زمانی عباس کیارستمی کارگردان مطرح سینما گفته بود، دیگر فیلم نمی‌سازد. بعد از مدتی که شروع به ساخت فیلمی جدید نمود، منتقدان به او گفتند، پس قول و قرارت چی شد؟ و ایشان در جواب گفتند: فقط احمق‌ها روی یک حرفشان ثابت مانده و پافشاری می کنند، شرایط تغییر می‌کند.

 

حسن شیرمحمدی

 

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

زمانیکه شما  دررابطه با مدیریت ارتباط با مشتری در سایت ها به دنبال اطلاعات هستید، صفحه گوگل شما پر از نرم افزارها و سیستمهایی میشود که در این زمینه هستند. اما به جای اینکه همه تمرکز خود را بر سیستم ها و نرم افزارهایی برای ارتباط بهتر با مشتریان بگذاریم، بهتر است زمانی صرف این کنیم که چه رفتارهایی به ما در این مبحث کمک خواهد کرد.

درواقع اغلب شرکتها، ابزاری که مناسب است را انتخاب میکنیم و سپس به جای فکرکردن، همه تصمیمات این ابزار را اجرایی میکنیم.

درواقع برقراری یک ارتباط و نحوه ارتباط با مشتری تاثیر بسیار زیادی بر برند شما دارد. مکالمه طولانی میتواند برای مدتی طولانی موجب رضایت مشتریان شود.

زمانیکه شما با روشهایی اطلاعاتی به مشتریان منتقل میکنید یا از آنها فیدبک میگیرید، بازدهی بهتری در کار و کسب خود مشاهده خواهید کرد.  درواقع ارائه خدمات خوب به مشتریان میتواند عاملی اصلی برای موفقیت شما باشد و ارتباط با مشتری و نحوه برخورد نیز از فاکتورهای مهم به شمار میرود.

با این اوصاف برای ارتباط خوب با یک مشتری باید چه استراتژی در پیش بگیریم؟

1.     لحن مکالمه در صحبت کردن

لحنی خاص برای صحبت با مشتریان خود درنظر بگیرید و به افراد خود نیز بیاموزید از این لحن استفاده کنند. استفاده از عبارتها و کلماتی منفی میتواند مشتری را وارد محدوده قرمز کند. در محدوده قرمز مشتری ناراضی است و عبارات دوستانه و حرفه ای به نظر نمیرسند. لحن مثبت مکالمه را به سمت جلو پیش می‌برد و از سوءتفاهم‌های احتمالی جلوگیری می‌کند. کلماتی مانند نتوانستن، نشدن و باید بار منفی دارند و بهتر است در زمان صحبت با مشتری از آن‌ها استفاده نکنیم.

هم چنین اگر در سلام و احوالپرسی ابتدایی موجود در زمان برخورد با مشتری، نام او را ذکر نکنید، فرصت مناسبی برای استفاده از روانشناسی فروش را از دست خواهید داد. نویسنده و سخنران معروف دیل کارنگی (Dale Carnegie)، همواره به خوانندگان خود یادآوری می‌کرد که نام هر فرد برای او زیباترین، مهم‌ترین و شیرین‌ترین صدای موجود در تمام زبان‌ها است. این مسئله از نظر روانشناسی نیز تایید شده است.

 

2.     مدیریت مکالمات سخت و دشوار

ممکن است بخواهید شرایطی بیان کنید که باب طبع مشتری نیست، در این موقعیت باید بدانید با چه روشهایی میتوانید مشتریان خود را خوشحال و راضی نگه دارید.

فرقی نمی‌کند که با یک مشتری راضی طرف هستید یا مشتری که از دست شما عصبانی است. تنها چیزی که اهمیت دارد نوع برخورد با مشتری و جمله‌بندی شما در زمان گفتگو با اوست. مدیریت موقعیت های دشوار کار ساده ای نیست، در چنین شرایطی به ندرت میتوان راه حلی کامل و جامع ارائه کرد. با این حال با کمی مهارت و تمرین میتوان از پس این چالشها برآمد.

3.     توجه به مشتریان

به جزئیات توجه کنید. گاهی ممکن است برخی جزئیات بی اهمیت به نظر برسند اما درواقع تاثیر زیادی داشته باشند.

همیشه به خاطر داشته باشید زمانی که یک مشتری به دنبال یک راهکار خاص هست، بهتر است کمی زمان بگذارید تا بفهمید که دقیقاً دنبال چه چیزی است. این کار نه تنها به شما کمک می‌کند بر روی مشتریان خود مطالعه داشته باشید و موقعیت‌های مختلف را شناسایی کنید، بلکه به شما کمک می‌کند تا با دریافت اطلاعات از کاربران رابطه خوبی را با او برقرار کنید و اعتمادی بین شما شکل می‌گیرد.

گاهی اوقات ممکن است که مشکل مشتری، سوالی متداول و تکراری باشد. پیش از آنکه با یک جواب کوتاه و خلاصه به مکالمه خود پایان دهید، دوباره فکر کنید. سعی کنید از این فرصت استفاده کرده و ارتباط دوستانه‌ای با مشتری خود برقرار کنید.

فراموش نکنید که مشتری‌ها در هر شرایطی دوست دارند پاسخ مشکلات خود را از زبان یک انسان بشنوند. بنابراین، خوب به صحبت‌های آن‌ها گوش داده و با آن‌ها همدردی کنید.اگر نمی‌توانید پاسخ مشتری را بدهید هیچ اشکالی ندارد که تماس را به بخش دیگری ارجاع دهید. همچنین، تمام مراحل حل مشکل را برای آن‌ها توضیح دهید و آن‌ها را در جریان امور قرار دهید. گاهی اوقات یک برند نمی‌تواند مشکل مشتری را به هیچ‌وجه برطرف کند. در چنین شرایطی، بهترین کار این است که سرویس دیگری به مشتری پیشنهاد داده شود. در برخورد با مشتری طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود.

 

پرویز درگی

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

 چند سال پیش یکی از بانک‌ها، تیزری تبلیغاتی در مورد جوایز حساب‌های قرض‌الحسنه در تلویزیون پخش کرد. پخش این تبلیغات باعث کاهش چشمگیر حساب‌های قرض‌الحسنه آن بانک شد. یعنی تبلیغی که باید باعث افزایش سپرده‌گذاری قرض‌الحسنه در بانک شود اثر معکوس داشت.

در این مواقع سؤالی که به ذهن می‌رسد این است که چه چیزی باعث این‌گونه اتفاقات می‌شود؟

این سوالی است که تلاش می کنیم در یک سلسله مباحث با عنوان ارتباط مؤثر به آن ها پاسخ بدهیم.

می‌دانیم که چه در ارتباطات بین فردی و چه در ارتباطات جمعی مقصود این است که پیام خود را واضح و بدون ابهام به دیگران برسانیم. برای رسیدن به این مقصود هم فرستنده پیام و هم گیرنده باید تلاش کنند. اما درهرصورت ارتباطات  فرایندی است که می‌تواند مملو از خطا باشد، یا پیام‌ها توسط گیرنده بد تفسیر شود. اگر این خطاها شناسایی نشود می‌تواند باعث سردرگمی فوق‌العاده، به هدر رفتن تلاش‌ها و از دست رفتن فرصت‌ها شود.

درواقع، ارتباطات زمانی موفق است که  فرستنده و گیرنده درک مشترکی از پیام داشته باشند.

ما تلاش می‌کنیم که با ارسال موفق پیام خود به گیرنده، افکار و ایده‌های خود را به شکلی مؤثر منتقل ‌کنیم. هنگامی‌که ارسال پیام موفق نباشد افکار و ایده‌هایی که منتقل می‌شود منعکس‌کننده نظر ما نیست، و این به معنای شکست هدف ارتباط است خواه شخصی باشد یا حرفه‌ای.

در بررسی‌های اخیر در شرکت‌هایی با بیش از ۵۰۰۰۰ پرسنل، مهارت‌های ارتباطی به‌عنوان مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در انتخاب مدیران ذکر شده است. این تحقیق، که توسط دانشگاه کسب‌وکار کاتز پیتسبورگ انجام‌شده، اشاره می‌کند که مهارت‌های ارتباطی، ازجمله مهارت ارائه شفاهی و کتبی، و همچنین  توانایی کار با دیگران، عامل اصلی کمک به موفقیت شغلی است.

به‌رغم افزایش اهمیت مهارت‌های ارتباطی، بسیاری از افراد همچنان قادر به برقراری ارتباط و انتقال افکار و ایده‌های خود به‌طور مؤثر چه در قالب شفاهی و یا مکتوب نیستند. این ناتوانی پیشرفت شغلی آن‌ها را مشکل می‌کند.

انتقال موفق  پیام خود چه درفروش و بازاریابی و چه در مسیر شغلی برترین راه برای پیشرفت است. برای این کار، شما باید بدانید که چه پیامی را می‌خواهید منتقل کنید، چه مطلبی را برای مخاطبان خود ارسال می‌کنید و این مطلب توسط آن‌ها چگونه درک خواهد شد. شما همچنین باید شرایط و وضعیتی را که ارتباطات را احاطه کرده است مانند بافت موقعیتی و فرهنگی را بشناسید.

اهمیت برداشتن موانع انتقال پیام

فرایند ارتباطات متشکل از ارسال‌کننده، پیام، کانال، دریافت‌کننده، فیدبک و بافت با زمینه است (مشاهده نمودار زیر) و موانع ارتباط می‌تواند در هر مرحله ظاهر شود و ایجاد سوءتفاهم و سردرگمی کند.

communicationsprocess

برای برقراری ارتباط مؤثر و برای انتقال پیام  خود بدون ایجاد سوءتفاهم و سردرگمی، هدف شما باید این باشد که این موانع  را در هر مرحله از این فرایند به حداقل برسانید.

بافت یا زمینه ارتباط

موقعیتی که در آن پیام خود را منتقل می‌کنید بافت یا زمینه ارتباطات محسوب می‌شود که شامل محیط  و یا فرهنگ می‌شود (فرهنگ‌سازمانی، فرهنگ‌های بین‌المللی، و غیره).

خوب است در اینجا مثالی بزنیم که شاید آن را در شبکه‌های اجتماعی خوانده باشید. اینکه این داستان واقعی است یا نه را نمی‌دانم. اما درهرصورت نشان‌دهنده اهمیت بافت یا زمینه در ارسال پیام است:

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مأیوس و ناامید از خاورمیانه بازگشت. 
دوستی از وی پرسید: چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟
وی جواب داد: هنگامی‌که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می‌توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی‌دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آن‌ها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می‌داد که خسته‌وکوفته در بیابان بیهوش افتاده بود.

پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکاکولا بود را نشان می‌داد.

پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می‌داد.

پوسترها را به ترتیب از چپ به راست در همه جاهایی که در معرض دید بود چسباندم.

دوستش از وی پرسید: آیا این روش به کارآمد؟
جواب داد: متأسفانه من نمی‌دانستم عرب‌ها از راست به چپ می‌خوانند و لذا آن‌ها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند و فکر کردند که با خوردن کوکاکولا خسته و کوفته در بیابان بیهوش می شوند!

این مطلب که عربها مطالب را از راست به چپ می‌خوانند زمینه‌ای بود که نماینده فروش فوق به آن بی‌توجهی کرده بود.

ارسال‌کننده پیام

به‌عنوان ارسال‌کننده پیام، شما باید بدانید چرا در حال برقراری ارتباط هستید و چه پیامی را می‌خواهید به مخاطب برسانید. شما همچنین باید مطمئن باشید که پیام شما مفید و درست است.

پیام

اطلاعاتی است که شما قصد دارید آن را به دریافت‌کننده پیام منتقل کنید.

 کدگذاری پیام

بیان اطلاعات باید به شکلی باشد که مخاطب آن را به‌راحتی درک کند، به شکل بیان اطلاعات کدگذاری می‌گویند. موفقیت در این مرحله بستگی به انتقال ساده و شفاف اطلاعات دارد. هرچقدر که اطلاعات به شکل ساده‌تر و شفاف‌تری منتقل شود فهم آن آسان‌تر می‌شود.

در این مرحله همچنین باید این امکان را که ممکن است مخاطب گیج و سردرگم شود، پیش‌بینی کنید و تلاش کنید که این امکان را از بین ببرید.

مباحثی که می‌تواند موجب گیجی مخاطب شود عبارت است از تفاوت‌های فرهنگی، مفروضات اشتباه و از دست رفتن بخشی از اطلاعات در فرایند انتقال پیام.

بنابراین باید مراقب باشید که اطلاعات را طوری کدگذاری نکنید که موجب سوءتفاهم در مخاطب شود.

مشکل تیزر تبلیغاتی که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد همین بود که مخاطب دچار سوءتفاهم می‌شد و گمان می‌کرد که جایزه ارزشمندی از طرف بانک به حساب‌های قرض‌الحسنه داده نخواهد شد.

کانال انتقال پیام

کانال‌های انتقال پیام همان‌طور که از نامشان پیدا است وسیله انتقال پیام به مخاطب هستند که می‌تواند دیدار چهره به چهره، تلفن، ایمیل، مکتوبات اداری، رادیو، تلویزیون و … باشد.

هر کانالی برای ارتباطات بین فردی و ارتباطات جمعی نقاط ضعف و قوت خود را دارد. مثلاً اگر قرار است اطلاعات یک لیست طولانی را به کسی بدهیم مسلماً بیان شفاهی از طریق تلفن یا چهره به چهره مناسب نیست. 

کد برداری از پیام

همان‌طور که کدگذاری خوب یک پیام هنر است. کد برداری هم یک مهارت است و همان‌طور که کدگذاری اشتباه می‌تواند موجب سردرگمی و سوءتفاهم شود، کدبرداری هم می‌تواند گیرنده را به اشتباه بیندازد.

لازمه کدبرداری صحیح قبل از هر چیز دیگر مهارت گوش دادن فعال یا مطالعه دقیق است و در مرحله بعد داشتن دانش لازم برای درک پیام.

گیرنده پیام

پیام به افراد مخاطب شما تحویل می‌شود. بدون شک، میل دارید که پیام شما اقدام یا واکنش دلخواه در مخاطب ایجاد کند. بااین‌حال باید به خاطر داشته باشید که این افراد انبانی از احساسات و ایده‌ها و اطلاعات دارند که در درک آن‌ها از پیام تأثیر می‌گذارد و با همین درک وارد تعامل با شما می‌شوند.

 در تعاملات بین فردی برای اینکه ارتباط مؤثری برقرار کنید باید این مطلب را قبل از ارسال پیام خود در نظر بگیرید و متناسب با آن عمل کنید.

بازخورد

در تعاملات بین فردی مخاطبان در مقابل دریافت پیام بازخورد می‌دهند. این بازخورد می‌تواند کلامی یا غیرکلامی باشد.

شما به‌عنوان ارسال‌کننده پیام باید به این بازخورد توجه کافی داشته باشید چرا که تنها وسیله‌ای است که می‌توانید بفهمید که آیا گیرنده، پیام شما را درست فهمیده یا خیر. و اگر گیرنده پیام درست متوجه پیام شما نشده است حداقل برای خود این امکان را فراهم کنید که برای بار دوم پیامی قابل‌فهم‌تر ارسال کنید.

برای اینکه پیام شما به‌خوبی درک شود چه در ارتباطات بین فردی و چه در ارتباطات جمعی باید تلاش کنید که موانع انتقال صحیح پیام در مسیر این فرآیند را از میان بردارید.

در ادامه این مباحث شما را با رفع این موانع آشنا خواهیم کرد.

 

محمدرضا حق پرست

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

خودباوری

ابتدا باید خودباوری را تعریف کنیم و مرز آن را با مفاهیم مهمی مثل اعتماد به نفس و همچنین عزت نفس بیابیم. خودباوری در یک تعریف ساده می تواند شامل تمام چیزهایی باشد که ما از خودمان انتظار داریم که در آن ها موفق باشیم. با تعریف دقیق تر می توان گفت خودباوری عبارت است از انطباق ذهنی مثبت بر عملکرد و کارنامه آن. یعنی اگر ما ده ها بار در رد شدن از خیابان موفق بوده باشیم، حتما در ما خودباوری عبور از عرض خیابان شکل گرفته است. نکته بسیار اساسی این است که با تعریفی که انجام شد تفاوت خودباوری با عزت نفس به وضوح دیده شد. اما ممکن است شباهت هایی میان اعتماد به نفس و خودباوری وجود داشته باشد. اعتماد به نفس هم مانند خودباوری انطباق ذهنی با کارنامه عملکرد و یا پیش بینی از توانایی انجام کاری است. با این تفاوت مهم که خودباوری، شعبه های مختلفی دارد. اما اعتماد به نفس کلی است. یعنی انسان ها در زمینه های مختلف ممکن است دارای خودباوری یا عدم خود باوری باشند اما لزوما دارای اعتماد به نفس مثبت یا منفی هستند. که بیشتر مردم از اعتماد به نفس مثبت، به عنوان اعتماد به نفس داشتن و از اعتماد به نفس منفی نیز به عنوان اعتماد به نفس نداشتن یاد می کنند.

به طور مثال شما ممکن است فردی دارای اعتماد به نفس مثبت باشید اما خودباوری پریدن از برج بانجی جامپینگ را نداشته باشید و برعکس ممکن است فردی دارای اعتماد به نفس منفی باشد اما به دلیل تکرار و عادت به این کار، به راحتی از برج بانجی جامپینگ سقوط آزاد کند. تنیدگی شدید عزت نفس و اعتماد به نفس از آن جهت است که در آن ها بحث نظام ارزشی افراد نیز مطرح است. به طور مثال شما اگر اعتماد به نفس مثبت داشته باشید و همچنین فردی دارای عزت نفس بالا هم باشید هیچ کاری نمی کنید مگر آن که در نظام ارزشی شما بلامانع باشد. شما دروغ نمی گویید، کار خلاف انجام نمی دهید و ...تفاوت دیگر خودباوری با دو مفهوم مشابه دیگر همین است. شما می توانید خودباوری منفی و ضد اجتماعی نیز داشته باشید. شاید دیده باشید که در گزارش های خبری سارقینی را مقابل دوربین می آورند که در چشم بر هم زدن درب خودرو را باز می کنند. این سارق ممکن است دارای اعتماد به نفس مثبت یا منفی باشد، حتما دارای عزت نفس نیست اما قطعا دارای یک خودباوری بسیار بالا در زمینه سرقت است.

خودباوری چه طور به ما کمک می کند؟

این سوال لطیفه گونه را حتما شنیده اید که اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ سوال اساسی موضوع امروز ما این است که اول موفقیت بوده و بعدا خودباوری شکل گرفته یا اول موفقیت ایجاد شده تا بعدا به واسطه آن خودباوری شکل گرفته است. جواب قاطع و صریحی در این مورد وجود ندارد اما چیزی که می دانیم این است که خودباوری و موفقیت به هم دیگر مربوط هستند. بدون موفقیت خودباوری شکل نمی گیرد و بدون خودباوری موفقیت ایجاد نمی شود. همچنین یقین داریم که خودباوری و موفقیت هم تراز یک دیگر افزایش پیدا می کنند و هم تراز هم دیگر نیز کم می شوند. یعنی هر چه شخصی در موارد مختلف به موفقیت دست پیدا کند خودباور تر می شود و هر چه خودباورتر باشد قله های موفقیت بیشتری را فتح خواهد کرد. موفقیت نیاز به خودباوری دارد. بارها شنیده اید که برای شروع کردن لازم نیست عالی باشید ولی برای عالی شدن حتما باید شروع کنید. تا شما شروع به حرکت نکنید، مسیرتان را انتخاب نکنید و برای رسیدن به هدفتان تلاش نکنید نمی توانید از موفق شدن حرف بزنید. شما اگر در خانه تان نشسته باشید هیچ گاه به یک شهر دیگر نمی رسید اما اگر تصمیم بگیرید که به شهر دیگری بروید و از جایتان بر خیزید و شروع به حرکت کردن کنید و در این مسیر خسته نشوید و موانع احتمالی را پشت سر بگذارید حتما بعد از مدتی، چه کوتاه یا طولانی به مقصد مورد نظرتان می رسید.

بگذارید برای شما یک مثال عینی بزنیم: شما می خواهید به صورت جدی درس بخوانید و در تحصیل فرد موفقی شوید. شاید به خاطر تلقین هایی که از گذشته خودتان برای خودتان ایجاد کرده اید، قضاوت های دوستان، سرزنش های اولیا یا معلمان و مسئولان مدرسه بر مبنای گذشته ای که داشته اید و نتوانسته اید یا نخواسته اید درس بخوانید خودباوری لازم را برای شروع این کار ندارید. متاسفانه شما به خاطر نداشتن خودباوری هیچ گاه موفق نمی شوید. شما چون نزد خودتان و اطرافیانتان پیش زمینه مناسبی ندارید خودباوری کافی برای تبدیل شدن به دانش آموزی درس خوان را ندارید و اگر تصمیمی جدی نگیرید هیچ وقت هم درس خوان نمی شوید و یا به طور دیگر شما می خواهید نمره 18 یک درس را تبدیل به نمره 20 کنید یا درصدهای یک درس خاص در کنکور آزمایشی بعدی را به جای 80 درصد، 90 درصد بزنید. شما زمانی که نمره 18 آن درس یا درصد 80 را کسب کرده بودید هم مورد ستایش اطرافیانتان بودید و رضایت خودتان را هم جلب کرده بودید. با این حساب می دانید که چون این شما بودید که در گذشته این موفقیت نسبی را به دست آورده اید پس دوباره هم می توانید موفقیت قبلی را تکرار کرده و حتی آن را بهبود ببخشید.

دلیل اصلی دوران استراحت روحی بعد از تصادفات شدید رانندگی نیز چنین دلیلی دارد. فردی که در تصادف رانندگی آسیب دیده یا به کسی آسیب رسانده است، طبق نظر روانپزشکان و مشاوران روانشناس تا مدتی از رانندگی منع می شود. پزشکان و مشاوران سعی می کنند با روش القای مثبت که یکی از روش های روانشناسی مثبت گرا است خاطرات بد را از ذهن فرد بیرون رانده و خودباوری از دست رفته را احیا کنند. به بیانی واقعی خودباوری برای انجام کاری، در اصل بیش از 50 درصد راه را برای شما هموار می کند. باعث می شود که شما تصمیم بگیرید و علاقه مند شوید که کاری را شروع کنید و یا آن را ادامه دهید. خودباوری بستر و زمینه اصلی انگیزه و امید انسان هاست. انسان ها بدون خودباوری نمی توانند تصمیم بگیرند، نمی توانند شروع به حرکت کنند، نمی توانند خودشان را در این مسیر ارزیابی کنند و در نتیجه نمی توانند موفق شوند.

چگونه به خودباوری برسیم؟

1- خودتان را ببخشید: پذیرفتن این که همه انسان ها اشتباه می کنند جزو ویژگی های افراد سالم است. همه ما در زندگی کوتاهی داشته ایم، تنبلی کرده ایم، مسیرهای اشتباه را امتحان کرده و وقت خود را تلف کرده ایم. اما شنیده اید که می گویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است؟ ماهی موفقیت تان را از آب بگیرید. گذشته ها گذشته.

2- دچار دام کامل گرایی نشوید: در حین مقاله برای شما نوشته ایم که برای شروع کردن نباید عالی بود. بلکه برای عالی شدن باید شروع کرد. ما وقتی از انسان های موفق صحبت می کنید پروفسور حسابی و کریستیانو رونالدو و دیوید فینچر به ذهنمان می آیند. نمونه های کامل از موفقیت و وقتی خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم خودمان را دست کم می گیریم و عملا خودباوری را در خودمان می کشیم. باید بدانیم همه افراد موفق از نقطه ای شروع کرده اند و در زمان شروع و یا حتی اواسط مسیر اصلا عالی نبوده اند فقط کمی تلاششان بیشتر بوده، خسته نشده اند و باور کرده اند که می توانند.

3- فکرهای مسموم را از ذهنتان بیرون کنید: بی خیال بهانه ها شوید. این که فلانی باهوش تر است، فلانی تجربیات بیشتری دارد یا شرایط بهتری برایش فراهم است دام های ذهن تنبل است. شما باید شروع کنید و به موفقیت برسید. با هر میزان هوش، هر میزان امکانات و هر میزان تجربه.

4- کیک بزرگ را در دهانتان نگذارید: شما می دانید که یک کیک تولد را نمی توانید درسته بخورید. پس آن را تکه تکه می کنید و بعد می خورید. اهدافتان همان کیک بزرگ تولد است. در مثالی که با هم مرور کردیم رسیدن از نمره 12 به نمره 18 برای شما یک کیک بسیار بزرگ است. بدیهی است که شما خودباوری لازم برای پریدن از نمره 12 به 18 را ندارید اما وقتی هدف را کوچک می کنید، در حد یک نمره می کنید چی؟ خودباوری لازم را پیدا می کنید. یک نمره چیزی نیست که به آن نرسید. این چنین اطرافیان شما هم به صورت تدریجی باور می کنند که شما در حال پیشرفت هستید و این توانمندی را دارید که رشد کنید. همین باور اطرافیان به تقویت خودباوری خودتان منجر می شود.

 

علی میرصادقی

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

مجسمه یادبود

مردم زیادی دررفت آمدند. عده‌ای در وسط پارک جایی که مجسمه‌های فرهیختگان ادبی و هنری را دور حوض وسط قراردادند، جمع شدند. همه منتظر رسیدن شهردار منطقه هستند تا از مجسمه رونمایی کند. خانواده شهردار در ردیف جلویی صندلی‌های که چند ردیف چیده شدند، نشستند. تنها فرزند بزرگ شهردار نتوانسته بود حضور پیدا کند. به دلیل بیماری که شایع شده، پروازهای خارجی لغو شده است.

مجسمه‌ساز هم هنوز نیامده است.

مردم داخلی بی‌توجه به هشدارهای وزارت بهداشت همه در پارکینگ داخل اتومبیل‌ها نشستند؛ شاید هم دیدن و رونمایی از مجسمه این شهردارپرمدعا برایشان آن‌قدر جالب بوده که پی آلوده شدن را به تن مالیده‌اند.

سروصدایی از دور به گوش می‌رسد. جناب شهردار وارد می‌شوند. اطرافش را مردان قوی‌هیکل احاطه کرده و تک‌تیراندازها در ساختمان‌های اطراف مستقرشده‌اند.

 در جایگاه کولرهایی را برای خنک شدن جناب شهردار نصب کردند. عده‌ای از مردم در هوای گرم روی صندلی‌ها بافاصله نشستند.

 شهردار در جایگاه قرار گرفت. میکروفون را مهیا می‌بیند تا قدری از دستاوردهای خود تعریف کند.

 بعد از سخنرانی قرایی که حال همه را خراب کرد بالاخره نوبت به پرده‌برداری از مجسمه رسید.

 با چتر بزرگی اورابه سمت مجسمه هدایت کردند.

 نزدیک مجسم قیچی بزرگی که گل‌های قرمز به آن نصب بود را از روی سینی برداشت.

 به سمت پارچه ساتن آبی که روی مجسمه قرار دارد گام برداشت تا ربان آن را ببرد. سر را به اطراف می‌چرخاند و با لبخندی مزورانه از سر فخر و مباهات به مردم نگاه می‌کرد و با حرکت آهسته سعی دربرداشتن پارچه کرد. با پایین آمدن پارچه آبی همه حاضران در جا خشک شدند. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها به فکر فرورفتند و دهانشان بازماند.اما شهردار فقط به صورت مردم نگاه میکردومنتظر دست وهورا مردم بود.

 دختران جوان یکی درحالی‌که شالش را درست می‌کرد و آن دیگری شال افتاده را روی سر می‌کشید، در همان حال ماندند. پسرک درحالی‌که گوشی را داخل جیب فرومی‌کرد یخ‌زده بود. وآن دیگری سعی داشت خود را برای بهتر دیدن بالای درخت بکشد.

در میان جمع پیرمردی که متوجه مجسمه شد، با صدای بلند خندید و با اولین قهقهه دندان مصنوعی‌اش پای مجسمه شهردار افتاد. با انگشت مجسمه را نشان می‌داد کودکان زودتر از بزرگ‌ترها مجسمه را دیدند و با صدای بلند خندیدند.

صدای خنده حاضران به آسمان رفت. مجسمه شهردار درحالی‌که تک‌شاخی در وسط پیشانی داشت و دماغی به شکل خرطوم فیل، با  دستی که تا آرنج در دماغش فرورفته بود، ساخته  شده بود.

نویسنده: لیلا فرزادمهر

شاهین کلانتری

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

در برخورد با اتفاقات ناخوشایند زندگی یاد گرفته‌ام کمتر غر بزنم. وقتی در ترافیک گیر می‌کنم به‌جای اینکه زمین و زمان را لعن کنم به این می‌اندیشم که الآن چه استفاده‌ای از این وقتم می‌توانم بکنم. وقتی در صف طولانی بانک هستم به‌جای غر زدن مطالعه می‌کنم. وقتی اتفاق ناخوشایندی می‌افتد ساده‌ترین راه غر زدن است اما صبر کنید راه بهتری هست: تمرکز به نکات مثبت؛ زیرا یاد گرفته‌ام هر چه بیشتر از ناخواسته‌هایم صحبت کنم موارد ناخواسته‌ی بیشتری را به زندگی‌ام دعوت می‌کنم. اقرار می‌کنم که غر نزدن و گله و شکایت نکردن و جلوی خود را گرفتن کار بسیار دشواری است؛ اما یاد گرفته‌ام که غر نزنم دنبال راه‌حل باشم. عیب را پیدا نکنم بلکه دنبال علاج باشم. منظورم این است که تمرکزم را از روی مشکل بردارم و بر روی راه‌حل بگذارم.

بسیاری از مردم دائماً در حال غر زدن و گله و شکایت هستند. این عبارات برای شما آشنا نیست: من همیشه مقروضم، من شانس ندارم. من همیشه دیر می‌رسم. در اداره‌ها همیشه یک آدم نامناسب گیر ما می‌افتد و عباراتی از این قبیل. به نظرم غر زدن یک بیماری است که بسیاری از مردم را آلوده کرده است.

نیازی به تحقیقات نیست تا پی ببریم اغلب کلام مردم در طول یک روز منفی است. پس جای تعجب ندارد که وقتی از کسی می‌پرسیم چه چیزی را می‌خواهی، او نمی‌داند که چه چیزی را می‌خواهد؛ اما اگر از همین شخص بپرسید که چه چیزی را نمی‌خواهی، او دقیقاً با ذکر جزئیات به شما می‌گوید که چه چیزی یا چیزهایی را نمی‌خواهد. مردم ساعت‌ها می‌توانند پشت سرهم راجع به چیزهایی که نمی‌خواهند صحبت کنند؛ اما همین افراد قادر به توصیف وضعیت مطلوب خود نبوده و جرئت طرح خواسته‌هایشان را ندارند.

فکر می‌کنم نقد کردن شرایط موجود کار راحتی است. همه از کوچک و بزرگ نه ‌تنها نقد را بلدند بلکه استاد این کار هستند؛ اما دست به عمل زدن و اصلاح کردن به‌جای نق زدن کار دشواری است که کسی سراغ آن نمی‌رود. بسیاری از افراد ممکن است منتقد قهاری باشند اما وقتی به کارنامه آن‌ها نگاه کنید هیچ کاری نکرده‌اند. ممکن است فردی تمام کتاب من را بخواند و صدها انتقاد به آن داشته باشد اما در کارنامه خود حتی یک مقاله چندصفحه‌ای ندارد. ممکن است یک منتقد هنری به‌راحتی آب خوردن افرادی مانند استاد حاتمی کیا را زیر سؤال ببرد اما خودش یک فیلم کوتاه هم نساخته است. من فکر می‌کنم اگر به‌جای نقد دیگران خودمان وارد عمل می‌شدیم دنیا جای بسیار بهتری برای زندگی می‌شد اما صد حیف که ناصحان و منتقدان بسیارند و عمل‌کنندگان اندک.

استادم می فرمود: اگر به شیوه کار کسی نقد داری، برو آن کار را بهتر از او به صورت کامل انجام بده. اگر بهتر انجام دادی؛ هم او درس می گیرد و هم در دنیای بزرگ خداوند شیوه ای کمی بهتر را بنیان گذاشته ای و اگر خود را در موقعیتی نمی بینی که آن کار را بهتر انجام دهی، شاید در تشخیص اینکه در موقعیت اظهار نظر هم هستی؛ اشتباه کرده ای؛ بنابراین سکوت کن و به روزمرگی و روزمردگی مشغول باش.

تجربه‌ام به من می‌گوید که حتی در مورد ایده‌هایتان نباید با انسان‌های بدبین مشورت کنید؛ زیرا آن‌ها با پیش‌فرض‌های ذهنی بیمارگونه‌شان شما را از هر تغییری برحذر می‌دارند. چون خودشان ترسو و بدبین هستند دست به هیچ اقدامی نمی‌زنند و شما را نیز دلسرد و کم انگیزه می‌کنند؛ بنابراین به‌جای مشورت با چنین افرادی بهتر است ایده‌هایمان را عملی کنیم و فقط فرصت تبریک گفتن را به آن‌ها بدهیم (!)

یک خاطره

جهت مداوای بیماری ستون فقرات مادرم به توصیه یکی از دوستان به پزشکی در تهران مراجعه کردیم. وقتی وارد شدیم در آن ساعت غیرمعمول با مطب بسیار شلوغی مواجه شدم؛ اما تعجب من زمانی بیشتر شد که آقای دکتر را از نزدیک دیدم. ایشان از هر دو چشم نابینا بودند. طرز کارشان پرسش از بیمار و معاینه فیزیکی بود. زمانی که ما آنجا بودیم، ریپورت رادیوگرافی را فرزندشان به انگلیسی برایشان خواند و ایشان معاینه فیزیکی می‌کردند و سپس دستورات لازم را به فرزندشان و بیمار می‌دادند.

بعداً که نام ایشان را در گوگل جستجو کردم متوجه شدم ایشان از کلاس پنجم ابتدایی نابینا شده، اما به خاطر علاقه‌شان به پزشکی ادامه تحصیل داده و مدرک دکترای کایروپراکتیک را از دانشکده پزشکی در امریکا دریافت کرده بودند. به احترام این مرد بزرگ ایرانی که هیچ محدودیتی را نپذیرفت، عالی‌جناب دکتر فرزاد طیباتی سر تعظیم فرود می‌آوریم.

مثال دیگری که می‌توانم بزنم زندگی «نیک ووی آچیچ» است سخنران آمریکایی که دودست و دو پا ندارد؛ اما هرگز محدودیت را در مورد خود قبول نکرده است. کتاب «زندگی بی‌حدومرز» ایشان خواندنی است.

علاقه دارم بیشتر شاهد مثال ایرانی بیاورم؛ بنابراین از شما دعوت می‌کنم حتماً به قلعه رود خان زیبای استان گیلان تشریف ببرید. در ورودی این جاذبه توریستی غرفه‌ای را مشاهده می‌کنید که متعلق است به «فریبا معصومی» هنرمند معلول. آثار هنری بسیار زیبایی را خواهید دید که توسط خودش آفریده‌شده و توسط خودش نیز به فروش می‌رود. اینجاست که به عظمت انسان پی می‌برید.

بر موارد قابل‌کنترل انرژی بگذارید.

موارد قابل‌کنترل
نگرشتان، میزان بازدهی‌تان
سلامتی و وزنتان
تحصیلاتتان
مهارت‌هایتان و اهدافتان
بیانتان، اندیشه‌هایتان
روابطتان، کسانی که وارد زندگی‌تان می‌کنید.
وقتتان

 

 

موارد غیرقابل‌کنترل

نگرش دیگران
رفتار دیگران
اعضای خانواده‌ام
قدتان
نقص جسمی
وضعیت آب‌وهوا
بسیاری مسائل سیاسی و اجتماعی

حسن شیرمحمدی

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

یک وبسایت توانایی تاثیر قابل توجهی بر تجارت شما دارد، که این بسته به کیفیت وبسایت شما می تواند خوب یا بد باشد.

"81 درصد از مصرف­ کنندگان قبل از خرید تحقیقات آنلاین انجام میدهند."

بدون یک وبسایت برای خریداران ارزیابی شما سخت خواهد بود. برخی تاثیرات مهمی که یک وبسایت برای تجارت شما دارد به شرح زیر است:

·       یک وبسایت به سطح شما در مقایسه با رقیبان کمک می کند.

·       یک وبسایت توانایی افزایش اعتبار شما را دارد.

·       درصورت بهینه­سازی موتور جستجو، برند شما را شناخته­ تر میکند.

 

و یک وبسایت نامناسب، تجارت شما را نابود می کند!

امروزه، وبسایت شما یکی از اولین مسائلی است که چشم اندازی از تجارت شما به اشتراک می گذارد. آنها به دنبال کارت تجاری شما یا آدرس شما نیستند،آنها به دنبال آدرس وبسایت شما هستند.

به صورت خلاصه: اگر شما وبسایتی نداشته باشید یا در بستر آنلاین نباشید، شما در تجارت مطرح نیستید.

یکی از اشتباهاتی که اکثر صاحبان کار و کسب انجام می دهند این است که هر وبسایتی میتواند برای کار و کسب آنها به کار رود. پس از همه اینها، اگر شما آن را بسازید، آنها شما را پیدا میکنند. این رویکرد میتواند فاجعه­ بار باشد. علاوه بر آن، نداشتن یک وبسایت میتواند بهتر از وجود یک وبسایت بد باشد.

چرا؟

یک وبسایت عالی توانایی تاثیرگذاری مهمی بر بیزینس شما و به خصوص بر بازار هدف و هویت برند شما دارد. اولین برخورد مهم است و طراحی یک وبسایت عالی بر تجارت شما به روشهای زیر تاثیر میگذارد:

·       اعتباربخشی

·       اعتمادسازی

·       جذب افراد

·       حمایت از مشتریان

·       فروش بیشتر

یک وبسایت عالی میتواند درآمد شما را تغییر دهد.

کلید آن ساخت یک وبسایت با استراتژی فکرشده برای هدایت مشتریان و خدمات است. ساخت یک وبسایت با هدف و استراتژی واضح میتواند به شما در بالابردن فروش و مخاطبین و رشد تجارت شما کمک کند. حتی وبسایت شما در 24 ساعت از روز قابل مشاهده است که این خود ابزار بازاریابی ارزشمندی است.

در ادامه 5 دلیل برای اینکه شما به یک وبسایت نیاز دارید آمده است:

1.    حضور در دنیای دیجیتال

ایجاد یک حضور آنلاین، به شما امکان فروشگاهی آنلاین میدهد. آیا تا به حال در خانه مکانی برای فروش در هر لحظه داشته اید؟

برای تجارت هایی که فروشگاه دارند و فروش حضوری انجام می دهند، ایجاد یک وبسایت فروشگاهی به منزله افزایش فروش است.

از طرفی اگر شما فردی شاغل در خانه هستید، داشتن یک وبسایت مناسب برای کار و کسب شما ضروری است تا با مخاطبین خود راه های ارتباطی مناسبی داشته باشید.

2.    متقاعدکردن افراد

فروش اینترنتی بخش بزرگی از درآمد فروشندگان مانند را در کنار مکانهای فیزیکی آنها در نقاط مختلف کشور به خود اختصاص می دهد. مشاغل کوچکتر می توانند با یک وب سایت عالی در زمینه خود فعالیتهای مناسبی داشته باشند.

یک وبسایت خوب، اعتماد می سازد و برند شما را تثبیت می کند. و به شما اعتماد به نفس برای قدمهای بعدی میدهد تا تصمیمات درست­تری بگیرید. بدون حضور آنلاین، تجارت شما مشتریان خود را به راحتی از دست میدهد.

آیا واقعا میخواهید زمانی که فرصتها به سراغ شما می‌آید آنها را پاسخ ندهید؟

3.    ارائه اطلاعات

اگر شما محصولی میفروشید که سوالات رایجی درباره آن پرسیده میشود یا تقاضاهایی درباره آن صورت میگیرد، یک وبسایت میتواند بهترین روش برای ارائه اطلاعات درباره محصولات باشد.

استفاده از سایت به عنوان یک ابزار بسیار مفید است. این بستر اطلاعات بین مشتریان و دیدگاه شما را بررسی میکند و آنها را در اختیار می گذارد. در برخی کار و کسبها، همین اطلاعات باعث بالارفتن فروش آنها میشود.

4.    بازاریابی آنلاین

زمانیکه بحث فروش مطرح است، هیچ بستری به اندازه وبسایت موثر نیست. یک وبسایت مستقیما افرادی که به خدمات شما نیاز دارد راهنمایی میکند و این موثرترین راه بازاریابی است. یک کارآفرین به معنای واقعی کلمه می تواند امروز تجارتی راه اندازی کند و از فردا مشتریان جدیدی بصورت آنلاین دریافت کند.

این همان قدرت بازاریابی اینترنتی است. با این حال اگر میخواهید بر این مسئله سرمایه ­گذاری کنید، به وبسایتی مناسب برای فرصتهای بی شمار و در دسترس نیاز دارید.

5.    هدایت کردن

یک وبسایت ظرفیت بالایی در جذب افراد دارد، مهم نیست شما آنلاین یا آفلاین تبلیغ کنید. با استفاده از تخفیفهای وسوسه انگیز میتوانید مشتریان جدیدی را به سایت خود راهنمایی کنید و این مسئله را مورد بررسی قرار دهید.

درواقع چه یک فروشگاه مصالح ساختمانی داشته باشید، چه محصول یا خدماتی بفروشید، چه از خانه کار کنید، داشتن یک وبسایت عالی از بهترین ابزارهای تجارت شما است. با افزایش ظرفیت فروش، وب سایت خوب در هنگام خواب هم میتواند برای تجارت شما کارکند.

 

پرویز درگی

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

احساسات خود را ردیابی کنید.

افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند تقطه قوتشان فقط این نیست که نیازهای احساسی دیگران را درک می کنند بلکه آنها نیازهای احساسی خود را هم می فهمند و می توانند آن را به راحتی بیان کنند و علاوه بر آن و مهمتر از همه این که می توانند آن را مدیریت کنند.

معنای این حرف این است که مثلا اگر فردی کاری کرد که خوشایند آنها نبود. فورا درک می کنند که ناراحت (مثلاً عصبانی) شده اند، اگر لازم باشد می توانند ناراحتی خود را ابراز کنند و علاوه بر آن می توانند ناراحتی خود را مدیریت کنند و روزشان را بخاطر حرف یا رفتار فردی دیگر خراب نکنند.

ما هم اگر یاد بگیریم که احساسات خود را در زمانی که بروز می کند تشخیص بدهیم می توانیم آنها را مدیریت کنیم. البته قبول دارم که این کار در حرف راحت است و در عمل نیازمند تمرین و ممارست است.

بدین منظور ابتدا می توانید احساسات خود را در زمان بروز اتفاقات روزمره درک کنید:

  • ابتدای صبح که از خواب بیدار می شوید.
  • وقتی بر سر راه رفتن به محل کار در ترافیک گیر می کنید.
  • وقتی یک راننده بی مبالات از سمت راست سبقت می گیرد و جلوی شما می پیچد.
  • وقتی مدیرتان طرح شما را در جلوی دیگر همکاران رد می کند یا شما را سرزنش می کند.
  • وقتی همکاری بدون اینکه از او خواسته باشید یا جزء وظیفه اش باشد برای شما چای می آورد؟
  • وقتی فرزندتان کارنامه اش را به شما نشان می دهد؟

 در هنگام بررسی احساسات از خودتان بپرسید که ارتباط این احساسات با رفتار شما چیست. آیا در ارتباط شما با دیگران تأثیر می گذارد؟ بر بهره وری شما چطور؟ اصولا این احساسات آیا بر درک شما از خودتان تأثیر دارد؟ اعتماد به نفستان کاهش یا افزایش می یابد؟ احساس خوشبختی یا بدبختی می کنید؟

هر چه که بهتر بتوانید احساسات خود و تأثیر آن را بر رفتارتان درک کنید بهتر خواهید توانست احساسات و رفتارتان را مدیریت کنید.

در مورد احساسات خود قضاوت نکنید

هر چه که بیشتر و بیشتر از احساسات خود آگاه می شوید، ممکن است متوجه شوید که خودتان را برای آن احساسات مورد قضاوت قرار می دهید، بویژه هنگامی که تجربه یک هیجان منفی، مانند خشم یا غم و اندوه را تجربه می کنید. اما به یاد داشته باشید که هر کدام از احساسات شما، خواه مثبت یا منفی، اطلاعاتی مفید است که می تواند به شما چیزی در مورد نیازها و ترجیحاتتان یاد بدهد.

اینگونه قضاوتهای سریع یک عارضه منفی دارد و آن این است که با خودتان در مورد احساسات خود صادق نخواهید بود. کسانی که فکر می کنند باید قوی باشند معمولاً متوجه احساسات منفی خود نمی شوند. آنها که فکر می کنند: “آدم بخاطر این چیزهای کوچک که نباید ناراحت بشه” معمولا ناراحتی خود را از خود هم مخفی می کنند و برخلاف آنچه که گمان می کنند این احساسات منفی آنها را هر روز ضعیف تر می کند، بهره وری آنها را کاهش می دهد و به رابطه آنها با دیگران صدمه جدی وارد می کند.

بنابراین در وهله اول سعی نکنید قوی باشید ابتدا نقاط آسیب احساسی خود را شناسائی کنید مطمئن باشید که بعدا بهتر می توانید آنها را مدیریت و کنترل کنید و واقعاً قوی شوید.

 

محمدرضا حق پرست

  • حسین هرمس
  • ۰
  • ۰

چند وقتی است به این فکر می‌کنم که برای مدت کوتاهی در اینستاگرام پست بگذارم و بعد آن را رها کنم. انگیزه‌های متعددی از این کار دارم که دیدم بد نیست با شما در میان بگذارم.

اول این‌که افراد بسیاری برای شناختن من در اینستاگرام صفحه‌ی من را جستجو می‌کنند و من را بر اساس آن‌چه پنج سال پیش (تا سال ۲۰۱۵) گفته‌ام می‌شناسند. حال آن‌که من در این پنج سال بسیار تغییر کرده‌ام و خوش ندارم من را به پنج سال پیشم بشناسند (به عنوان یک نمونه، حس من را تصور کنید که در روز دختر چقدر پیام می‌گیرم و از نوشته‌ام تشکر شده یا نقل می‌شود و می‌گویند در اینستاگرام خوانده‌اند. حالا من کجا به این جماعت بگویم که آن زمان‌ها خام بودم و چنین مطلبی را نوشتم و امروز اساساً روز دختر و این جور مناسبت‌سازی‌ها را اصلاً قبول ندارم).

دوم این‌که فضای کرونا تعاملات من را بسیار محدود کرده است. کاملاً در خانه (ایران / تهران) مانده‌ام و هیچ سفری نرفته‌ام. با دوست و آشنا هم به صورت بسیار محدود و کنترل‌شده – آن‌هم به تازگی – دیدار می‌کنم. و فاصله‌ام از آن‌چه قبلاً بود – و کم هم نبود – با دیگران بیشتر شده است. این تنهایی و انزوای کرونایی که شدیدتر از گوشه‌نشینی‌ خودخواسته‌ی من بوده، باعث شده که تمام تمرکزم روی مطالعه و تحقیق و کار باشد و لازم دارم با چیزی حواس خودم را پرت کنم و تمرکز بیش از حد ذهن خودم را از بین ببرم.

سوم این‌که حالا که زمزمه‌های بسته‌شدن اینستاگرام مطرح شده، بدم نمی‌آید شاید در این آخرین نفس‌های این شبکه‌ی اجتماعی، کمی فضای آن را تجربه کنم و در این زمینه به‌روز باشم. قضاوت‌های من درباره‌ی اینستاگرام به سال‌های دور برمی‌گردد و برایم جذاب است که یک بار دیگر به شکل محدود، این باورها و قضاوت‌ها را بیازمایم.

پی‌نوشت یک: هم‌چنان، شبکه‌های اجتماعی را جدی نمی‌گیرم و حضورم در اینستاگرام، به شکل محدود (شاید شبیه justfor30days تلگرام) خواهد بود و طبیعتاً چون آن را جدی نمی‌گیرم، به عنوان ابزاری برای آموزش یا بستری فاخر برای عرضه‌ی محتوا به آن نگاه نمی‌کنم. چون به نظر خودم این ابزارهای آموزشی و بستر فاخر را در اختیار دارم و در طول این سال‌ها ساخته‌ام و با بهترین و نزدیک‌ترین دوستانم، در آن‌جا دور هم جمع شده‌ایم.

پی‌نوشت دو: این تصمیم جدید نیست و تقریباً از اوایل کرونا به آن فکر می‌کردم. پست آخر دوست عزیزم احمدرضا نخجوانی و کامنت‌های زیر آن، تلنگر آخری بود تا این تصمیم را عملی کنم.

پی‌نوشت سه: بر اساس همان اصل «جدی نگرفتن شبکه‌های اجتماعی» احتمالاً انرژی‌ای برای تولید محتوای ویژه و خاص برای اینستاگرام صرف نخواهم کرد و بیشتر، بخش‌هایی از حرف‌ها و نکته‌ها و جمله‌هایی که پیش از این در روزنوشته یا متمم گفته‌ام بازنشر خواهم کرد.

پی‌نوشت چهار: بر اساس آن‌چه قبلاً در روزنوشته‌ها گفته بودم و مشورتی که با تعدادی از دوستان داشتم، مصمم شده‌ام که به محض کمرنگ شدن کرونا، یک مهمانی فیزیکی (نه مراسم و سخنرانی آموزشی) فقط مخصوص متممی‌های فعال برگزار کنیم و به دور از فضای درس و مدرسه، با یکدیگر بنشینیم و گپ بزنیم و دیداری تازه کنیم.

 

محمدرضا شعبانعلی

  • حسین هرمس